دریافت عشق
پر پر ِ محبت میزنم... پر پر دریافت عشقی عمیق و پررنگ و بادوام.... این عشق انگار از آدمهای زمینی دریافت نمیشود.. از هیچیک از آنها... نه از دوست، نه از والدین و نه خواهر و نه حتی همسر... فکر میکردم ازدواج معنای چنین عشقیست اما نبود... چون شوهرت هم به مرور میشود یکی مثل همه ی اعضای خانواده ات.. که گاهی مشغولند.. گاهی از یادشان میروی و گاهی هم محبتی برایت ندارند.. و گهگاه دارند...
همیشه صحبت از عشق خدا که میشود هنگ میکنم.. میگویم چطور میشود موجودی را دوست داشت که نشود دیدش... نشود صدایش را شنید، یا در آغوشش گرفت...
خدایا حرفهایت را توی قرآن گفتی ولی... این همه ی ماجرا نیست... دوست دارم یه رفیق پایه ی صمیمی همه چیز تمام بودنت را حس کنم.... کاری میکنی رفیق فابم خودت شوی؟.. همدم همهی لحظه های دلتنگی و تنهایی و غماندوهی ام؟.... منبع دریافت عشقی عمیق و بادوام و همیشگی؟
عشقی که از رنگ گردن نزدیکتر باشد...که هست... سنسورهای من خفته که حسّت نمیکنم...
بیدار کن همهی حسگرهای دریافت عشقم از خودت را... ای تواناترین... که سخت محتاجم.......