و من، وقتی که خودم هستم

وقت‌هایی که حرفهایم از ذهنم میچکند

حرفهایم

شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱،  18:52

مثلا الان یادم اومد که اینو میخواستم بنویسم

تو باشگاه که خب حدود ۷۵ نفر هستیم و کلی شلوغه، آدمای مختلفی می‌بینم

امروز یه دختری وقتی داشتم گرم می‌کردم ، نگاهشو بهم دوخت و چند متری که می‌دویدم، منو نگاه کرد

نگاهی که توش اصلا آزاردهندگی نبود

شاید اونم دلش میخواست با کسی دوست بشه....

نگاهمو دزدیدم و به‌راهم ادامه دادم

بعد از اینهمه دوستی ناموفق، دیگه تصمیم گرفتم محتاط‌تر ارتباط برقرار کنم

.

.

واقعا قسم خوردم دیگه جنس کنار خیابونی نخرم

یه شلوار از کنار خیابون خریدم ۱۳۰ هزار تومن!! پیژامه‌ست رسماً...

.

.

شبا که بچه‌ها می‌خوابن منم از خستگی بیهوش میشم😴

و برا همین تا فردا شبش هم نمیشه پست بذارم...

.

.

رسماً به آدامس اعتیاد دارم 😑

بعد خوردن هرچیزی دوست‌ دارم یه چیز شیرین بجوم

کسی ایده تَرک داره؟🤔

.

.

+ چیز مفیدی که بذهنم میاد اینه که طرز تهیه پنیر رو یادتون بدم 🤗

با شیرایی که تاریخشون داره میگذره یا گذشته میتونید پنیر درست کنید که خیلیم خوشمزه میشه

هم میدونید توش دقیقا شیر بوده هم اینکه بصرفه‌تره

.

.

مفیدترین چیزی که یاد گرفتم:

ما هرلحظه درحال آزمایش شدن در مقام رضا هستیم

هرلحظه ممکنه یه اتفاقی یا یه موجودیتی تو زندگیمون، گند بزنه تو حالمون و ما رو در بوته آزمایش قرار بده که آیا راضی به رضای خداوند و متوکل بر او هستیم یا نه....

.

.

بانو

ابزار حدیث

من از سامانه نوشتاری بحران حمایت می کنم

سامانه نوشتاری بحران

آمارگیر وبلاگ