و من، وقتی که خودم هستم

وقت‌هایی که حرفهایم از ذهنم میچکند

از دل‌نوشته‌ها

دوشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۱،  22:56

به نام خداوند شهر رجب

قبل ۹ شب خوابیده بودم و داشت کاملاً خوابم عمیق میشد که پسرک یهو تو رختخواب گفت دستمو بگیر گرسنمه خوابم نمیبره

بلند شدم و براش غذا کشیدم و دیگه خواب از سرم پرید

حالا توی این بی خوابی که به سرم افتاد، یاد اون کانال تور مشهد مقدس افتادم و رفتم توش عکس های قشنگ قشنگ هتل آپارتمان های مشهدو نگاه می کنم و باز دلم هوایی میشه

تخت های قشنگ و مرتب و تمیز

اتاق های دل باز با پرده های ساده ی زیبا

سالن های غذاخوری مرتب و دلپذیر

نزدیک حرم..

.

.

همشون انگار یک گردی از محبت رضا علیه السلام روی سرشون ریخته..

یا امام رضا

نمی طلبید آقا؟

ماه رجب هم آمد

ماه مخصوص زیارتی شما...

.

.

پ.ن: امروز بعد از یک ماه انتظار رفتم باشگاه اسم نوشتم و این ورزش کلی لذت بخش بود؛ پیشنهاد میشه بشدت عزیزان این ورزش کردن...

.

.

بانو

ابزار حدیث

من از سامانه نوشتاری بحران حمایت می کنم

سامانه نوشتاری بحران

آمارگیر وبلاگ