و من، وقتی که خودم هستم

وقت‌هایی که حرفهایم از ذهنم میچکند

آفتاب‌ِ پنهان

پنجشنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۱،  6:28

بنام او که بغتةً * میرساندت

میشه یک روز پايیزی؛ که از فردا شروع میشه، خورشید از غرب طلوع کنه.. یه صدای عجیبی از آسمون همه بشنویم... تکیه بدید به خانه کعبه و باز يجوري كه همه بشنويم بگید " الا یا اهل العالم.. انا بقیةالله فی ارضه" ... همه سلاح‌های گرم از کار بیفته... همه بفهمن شما، خود ِ خودتونید.. شما و یارانتون راه بیفتید و نرم نرمک این جهان وامانده در فقر و خشم و فلاکت رو آباد و بسامان کنید؟؟؟

میشه برسونیش خدا؟؟...

.

.

امّن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء...

.

* بغتةً : ناگهانی

بانو

ابزار حدیث

من از سامانه نوشتاری بحران حمایت می کنم

سامانه نوشتاری بحران

آمارگیر وبلاگ