🌿🌸
پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۴،
7:20
بنام رب کریم
- دلم برای نوشتن تنگ شد چونکه باز یکسری حرف دارد از ذهنم میچکد
- خیلی تلگرافی و کوتاه و از همه چی مینویسم چون جملات و موضوعات از ذهنم مثل موشک دارند عبور میکنند
- جنگ گذشت و امید به عدم بازگشتش داریم هرچند ما آن روزها خداروشکر تهران نبودیم
- دوستی دارم/داشتم صمیمی و قدیمی که از وقتی بچه دار شده بدجوری سنگین شده حتی برای یک دیدار ساده هزار بار دست دست کرد منم دیدم محبت اضافی و زیادی اصلا صحیح نیست رهایش میکنم تا هروقت خودش صلاح دید راستش دلخورم از دستش خیلی
- سفارش سنگمصنوعی قبول کردم که پودرم گویا منقضی شده و نتیجه کار یک چیز گندی درآمد که گمانم باید کنسلش کنم سفارش را
- خدا عجیب معجزه میکند بطوریکه مجلس اشک بر امام حسین علیه السلام / یا دعای کسی در حق تو / یا نمیدانم چی بود که باعث میشود از کدورت و کینه و مشکلاتی که بود دیکه یکهو هیچ خبری نباشد و تو واقعا مسحور و متعجب بمانی که پس آنهمه حس بد چطور محو شد و جایش را حس خوب گرفت الله اکبر ....
- تبلیغی توی ایتا بود مبنی بر پول پارو کردن و اینها منم رفتم ببینمش چه خبره نگو باید پکیج فلانشان را از اینها حداقل به مبلغ ۸ میلیون!!!!! بخری و به یه کی دیگه بفروشی تا مثلا این وسط سود کنی منم کلا توی دلم گفتم خیلی خری و خداحافظ ... مسخره ها🤬🤬
- برنج های اضافی مانده غذا را لبه پنجره میریزم برای کبوترها و بطرز عجیبی دعواکنان و توی سر همزنان همه را میخورند. یه حس خوبیه که غذا حرام نشده و یک حس ترس دائمی از همسایه که احیانا باز تذکری بدهد از خرابکاری کبوترها در حیاط🙈🙈
- مادری فقط اونجاش که بچه ها خوابن و توی خواب به معصومانه ترین حالت ممکن قراردارند بی هیچ اذیتی و تو از چهره ماهشونو نگاه کردن غرق لذت میشی ماشاءالله... خداحفظشون کنه و خدا به دل اونایی که جگرگوشهشونو از دست دادن واقعاااا🤲🤲🤲 صبر بده.... و گرنه در طول روز انقدر اذیت و زحمت هست از سمت بچه ها که ...🙃
- خدایا نعماتی که به ما دادی از ما مگیر
- بلایایی که از ما دور کردی به ما نزدیک مکن
- ما را یک لحظه به خودمان وامگذار....
❤️🧡💛💚🩵💜
بانو