و من، وقتی که خودم هستم

وقت‌هایی که حرفهایم از ذهنم میچکند

در قلب من...

پنجشنبه ۷ فروردین ۱۴۰۴،  17:13

به یک نقطه ای از روابط اجتماعی رسیده ام که تشبیهش می‌شود دقیقا این‌که:

با شور و شوق شروع به کوهنوردی می‌کنی، دور و برت قافله کوهنوردان است و تو گمان می‌بری همه رفیق تو اند.. رفته رفته در مسیر از تعداد افراد دور و برت کم می‌شود؛ تا اینکه یک جایی نگاه می‌کنی و می‌بینی دو سه نفری از دور و نزدیک هنوز دیده می‌شوند و تو، بعد از طی قسمت زیادی از مسیر کوه، درحالیکه روی صندلی استراحتگاه ایستگاه ، مشرف به همه ی شهر نشسته ای و داری چای یا قهوه ات را می‌نوشی، گاهی نسیمی از بوی خوش وجود یک دوست قدیمی را حس می‌کنی ؛ یا گاهی چهره اش را برای دقایق یا ساعاتی می‌بینی و با او هم‌سخن می‌شوی... همین‌.

در حقیقت همین دو سه نفر دوستان واقعی بوده اند و دیگران ... فقط سیاهی لشگری.

🌱🌱🌱

ببین و بگذر ؛ دل به هیچ‌کس مسپار

🌱🌱🌱

+ القلب حرم الله؛ فلا تُسکن حرم‌الله غیر الله

امام صادقمان علیه‌السلام فرمود:

قلب، حرم خداست؛

پس در حرم خدا، جز خدا را ساکن مکن.

🌱🌱🌱

خدایا 🪷🙏

کمکم می‌کنی جز خودت رو از قلبم بیرون ببرم و همه را بخاطر تو دوست داشته باشم؟

بانو

ابزار حدیث

من از سامانه نوشتاری بحران حمایت می کنم

سامانه نوشتاری بحران

آمارگیر وبلاگ