در قلب من...
به یک نقطه ای از روابط اجتماعی رسیده ام که تشبیهش میشود دقیقا اینکه:
با شور و شوق شروع به کوهنوردی میکنی، دور و برت قافله کوهنوردان است و تو گمان میبری همه رفیق تو اند.. رفته رفته در مسیر از تعداد افراد دور و برت کم میشود؛ تا اینکه یک جایی نگاه میکنی و میبینی دو سه نفری از دور و نزدیک هنوز دیده میشوند و تو، بعد از طی قسمت زیادی از مسیر کوه، درحالیکه روی صندلی استراحتگاه ایستگاه ، مشرف به همه ی شهر نشسته ای و داری چای یا قهوه ات را مینوشی، گاهی نسیمی از بوی خوش وجود یک دوست قدیمی را حس میکنی ؛ یا گاهی چهره اش را برای دقایق یا ساعاتی میبینی و با او همسخن میشوی... همین.
در حقیقت همین دو سه نفر دوستان واقعی بوده اند و دیگران ... فقط سیاهی لشگری.
🌱🌱🌱
ببین و بگذر ؛ دل به هیچکس مسپار
🌱🌱🌱
+ القلب حرم الله؛ فلا تُسکن حرمالله غیر الله
امام صادقمان علیهالسلام فرمود:
قلب، حرم خداست؛
پس در حرم خدا، جز خدا را ساکن مکن.
🌱🌱🌱
خدایا 🪷🙏
کمکم میکنی جز خودت رو از قلبم بیرون ببرم و همه را بخاطر تو دوست داشته باشم؟