و من، وقتی که خودم هستم

وقت‌هایی که حرفهایم از ذهنم میچکند

سحرنامه

سه شنبه ۵ فروردین ۱۴۰۴،  4:36

تا اینجای کار بزوووور خودمو بیدار نگه داشتم که نماز صبح پر نشه

دعای سحر هم شروع شد

رادیو جوان روشنه

استاد موسوی قهار با اون صدای طلاییش داره میخونه

۱۳ دقیقه مونده به اذان صبح بوقت تهران...

دیشب زندگی پس از زندگی ۲ فروردین رو دیدم و عجیییب منقلب کننده بود این قسمتش...

چقد این مجری رادیو جوانو دوست دارم

مجید عسگری.. با استاد ایزدخواه کناردستش با پخش‌زنده از حرم امام رضای جان... هر سحر از حرم در برنامه ای به اسم " با تو حالم خوبه"...

اللهم انی اسئلک من آیاتک بأكرمها...

میل به غذا نداشتم.. فقط نماز بخونمو بیهوش شم...

خدایا؟

اوس‌کریم تویی

خودت بساز برا هممون 🤲🌱🌱🌱🌱🌱🤲

.

.

دل ِ تنهامو آوردم با یه دنیا دلخوشی

کمتر از آهو که نیستم، میشه ضامنم بشی؟

.

.

صدای اون پیرمرد ناتوان که داره میگه: آی امام رضا؟ أمن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء...

.

حالا صدای صلوات خاصه اون جوونِ خوش‌صدا داره میاد که دونه دونه و شمرده میگه:

تامةً

زاکیةً

متواصلةً

متواترة...

.

بانو

ابزار حدیث

من از سامانه نوشتاری بحران حمایت می کنم

سامانه نوشتاری بحران

آمارگیر وبلاگ