و من، وقتی که خودم هستم

وقت‌هایی که حرفهایم از ذهنم میچکند

گلستان سعدی ...

چهارشنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۳،  20:40

حکایت یازدهم از باب ۷ گلستان سعدی

طفل بودم که بزرگی را پرسیدم از بلوغ. گفت در مسطور آمده است که سه نشان دارد: یکی پانزده سالگی و دیگر احتلام و سیم بر آمدن موی پیش.

اما در حقیقت یک نشان دارد و بس، آن که در بند رضای حق جلّ و علا بیش از آن باشی که در بند حظّ نفس خویش و هر آن که در او این صفت موجود نیست به نزد محققان بالغ نشمارندش.

.

.

سعدی جان خدا رحمتت کنه...

کاش ماها هم بالغ باشیم...

.

.

بانو

ابزار حدیث

من از سامانه نوشتاری بحران حمایت می کنم

سامانه نوشتاری بحران

آمارگیر وبلاگ