و من، وقتی که خودم هستم

وقت‌هایی که حرفهایم از ذهنم میچکند

یکشنبه ۲۳ دی ۱۴۰۳،  22:32

کلمه ی "دوست" مثل واژه ای کمرنگ روی کاغذی که داخل رودخانه ای افتاده، با عبوری ملایم از مقابل چشمانم میگذرد...

واژه های اسامی کسانی که زمانی "دوست" خود میپنداشتمشان نیز...

همه همچون تلالو محو یک نوشته زیر آب، از مقابل چشمانم برای همیشه میگذرند...

دیگر نمی‌شود کسی را "دوست" خودم بنامم که مدتهاست حتی مطمئن نیست من زنده ام یا مرده!

واژه های اسامی دوستانم! کلمات مونث ِ عبور کننده ی محو از زیر جریان آب رودخانه ی زندگی ام!

خداحافظ...!...

بانو

ابزار حدیث

من از سامانه نوشتاری بحران حمایت می کنم

سامانه نوشتاری بحران

آمارگیر وبلاگ