و من، وقتی که خودم هستم

وقت‌هایی که حرفهایم از ذهنم میچکند

سلام جانا...💙

یکشنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۳،  7:50

یا مُنَزِّلَ الغَیث💙💙💙

.

.

بوی خاک نم‌خورده از بارون دلربای ِ دیشب ِ تو..

صبح ِ خنک ِ بکرِ نیمه ابری دلپذیر ِ تو..

ممنونِ عافیتِ مرحمت شده‌ی تو...

تاجِ بندگیِ تو ، علی‌الحساب بر سر من... نگیری از من این تاج را؟

.

تو خوب خدایی هستی جانا..

تو کریم ربّی هستی..

تو ودود خداوندگاری هستی ..

ما سیه‌روی‌های ضعیف را رحم کن

نعماتی که دادی مگیر جانا..

بلاهایی که دور کردی نزدیک مکن جانا..

یک لحظه به خودمان وامگذارمان جانا

.

در آغوش ِ امن ربوبیتت نگه‌مان دار جانا...

مرا و همه ی محبین امیرالمومنین و اولاد دردانه‌اش را ... علیهم السلام

.

قادر مطلق؟

مشهد الرضا لطفا🤲🥲... علیه السلام💚

شهر کریمه ی اهل‌بیت لطفا🥲🥲🤲... کنجِ دنجی از مسجد ِ جمکران خلوتی طولانی لطفا💚💙💚....

کربلا و نجف و کاظمین و سامرا لطفا🤲🤲🤲...

دیگه جانم برایت بگویت

یک‌حج تمتع در جوانی لطفا🥲🤲🥲💙💙💙🤲

.

.

خودت را🤲💙

خودت را لطفا💙🩷💚

همینطور بزرگ؛ رئوف؛ ودود؛ کریم و دوست‌داشتنی در قلبم بمانی.... تو همیشه همینهایی.. منتها ابلیس لعین قسم خورده که نظرمان برگرداند ... از عاشق تو بودن؛ از رئوف دیدن ِتو

تو رئوفی حتی اگر رزق را تنگ کنی

حتی اگر بیماری بدهی...

اما جانا ما ضعیفیم

ما را به امتحانات سخت مبتلا مفرما...

.

.

لیستم را هم که می‌دانم یادت می‌ماند🥲💙💚

.

.

بانو

ابزار حدیث

من از سامانه نوشتاری بحران حمایت می کنم

سامانه نوشتاری بحران

آمارگیر وبلاگ