حس دکشدگی
شنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۳،
10:8
آیدا سبزاندیش خیلی راحت کل آرشیوشو پاک کرد، کامنتدونیرم بست؛ بیهیچ توضیحی یه پست کوتاه نوشت و خدافظی کرد! همین!
بهمین سادگی تو دنیای مجازی میتونی آدمایی که حرفات براشون مهم بوده رو با چندتا کلیک بفرستی به قعر تاریخ... به زبالهدانی تاریخ!
باخودم میگم .... خیلی چیزا با خودم میگم....
مهمتریناش ایناس
- کارت واقعا زشت بود آیدا. حداقل میگفتی سر اون فامیلات که تصادف کرده بودن چی اومد ؛ زندهن ، خوبن یا...
- چقدر ما احمقیم که خودمونو فکرمونو درگیر یه زندگی دیگه میکنیم درحالیکه اون ممکنه همینقدر راحت ما رو دک کنه...
- معصومه نه کامنت میذاره؛ نه جوابمو میده؛ دارم کم کم نسبت به همه اطرافیانم بدبین میشم...
- عاطفه و فاطمه و بقیه هم ممکنه یروز پاک کنن برن بی هیچ توضیحی؟؟
- من برای فرار از مشغلههای فکریم وبلاگ رو انتخاب کردم... اما.. گمونم انتخاب درستی نبوده.... به آدمایی دل بستم که همشون مجازیان... و عملا من هنوز .... هنوز هم همون دغدغهها و تنهاییها رو با خودم دارمحمل میکنم... انگار فقط " توهم" رفاقت داره اینجا....
- اگر من یکروز قرار باشه برم؛ مثل آدم کامنتدونی رو باز میذارم تا کسایی که بفکرم بودن، بتونن باهام حرف بزنن... حرفهایی که متعلق به احساسات ِروزهای تلخ و شیرین زندگیم بوده رو هم نابود نمیکنم....
.
.
بعدنوشت: پاسخی به من...
.
بانو