و من، وقتی که خودم هستم

وقت‌هایی که حرفهایم از ذهنم میچکند

شغل؟ آشپزی

دوشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۲،  16:15

یادمه یه مدت توی نوجوونیام روی کلمه ی " کار" خیلیییی حساس شده بودم.

یکی می گفت فلانی میره سر ِ کار، میگفتم یعنی چی؟ یعنی " دقیقا "داره چه فعالیتی انجام میده؟؟

میگفتن بزرگ شدی میخوای چی"کاره" بشی، میگفتم نمیدونم...

.

.

اما عمراً فکر نمیکردم یک روزگاری "آشپزی" اصلی ترین کار من بشه

از دید نوین ِ دنیاپرستانه، خیلی سخیفه که یه زن فعالیت اصلیش آشپزی باشه ، شانش بیشتر از این کارهاست و از این حرفهای گل و بلبل صد من یه غاز

اما خب من باید چنین تفکر پوچی رو زیر پام بذارم؛ بلند شم و تقریبا روزی دوبار غذایی تازه برای دو تا بچه ها و متعاقبا خودمون بپزم

"آشپزی" اون "کار"ی نبود که من تمایل به اشتغال دائمی بهش داشته باشم؛... اما این زندگیه و ما زنده ایم و این بخشی از اقتضای زنده بودنه... فرصت برای تحقق اهداف آرمانگرایانه، فقط وقتی دست میده که معده از یه ماده مفید که با حس خوبی از محبت تهیه شده پر شده باشه..

فقط همین

بانو

ابزار حدیث

من از سامانه نوشتاری بحران حمایت می کنم

سامانه نوشتاری بحران

آمارگیر وبلاگ