و من، وقتی که خودم هستم

وقت‌هایی که حرفهایم از ذهنم میچکند

" باش "

چهارشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۲،  5:54

" خدایا، من ازت دلگیر میشم ولی دلمو که ازت نمیکَنَم.... من خیلی دوست دارم و برام ارزشمندتر از این حرف هایی..

هیچیه این دنیا ارزش اینو نداره که تو نباشی، کم باشی، دلخور باشی...

هر چی از سختی ِ روزی که گذشت بگم، کمه؛ ولی من از چشم تو نمیبینما.... تو فرای عقل منی... و خیرخواه تر از همه بر من.... محاله کاری انجام بدی که ضرر من باشه...

گفتم نا امیدم؟ نمیدونم... شاید اسمش این نباشه... راستش به این فکر میکنم که شاید باید این وسط بیشتر رو تو حساب میکردم... به این فکر میکنم که زیادی رو بنده ت حساب وا کردم، جای اینکه به تو تکیه کنم...

*من رهات نمیکنم که خدا... دوست دارم...

و ممنونم ازت که اجازه دادی داشته باشمت..."

.

.

+👆 متن از یه وبلاگی که نمیدونم اسم و آدرسش چی بود؛ ولی پستش عالی بود...

.

.

خدایا..

توی غفلت‌زا ترین لحظات زندگیمون؛

.

وسط کشاکشها و ناامیدیهای ناتموم این زندگی ِ دنیا...

.

یادمون بیار که

"لیس شیئ افضل عندی من التوکل علیَّ و الرّضا بما قسمتُ"

.

هیچ چیزی نزد من ِ خدا

بالاتر از توکل بر من

و رضا به آنچه قسمت کرده ام

نیست..

.

خدایا؟...

.

" باش" !

.

وسط جیغ بچه ها تو قلبم، بزرگ باش

.

وسط نا امیدیها ، تو قلبم بزرررگ باش...

.

باش.

همیشه.

فقط باش.

.

چون تو که باشی... هییییچ غمی نیست.‌‌.

بانو

ابزار حدیث

من از سامانه نوشتاری بحران حمایت می کنم

سامانه نوشتاری بحران

آمارگیر وبلاگ