و من، وقتی که خودم هستم

وقت‌هایی که حرفهایم از ذهنم میچکند

رؤيای من

دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲،  2:34

میشه بزرگ شم خدا؟... اونقدر بزرگ که کارای بزرگ بکنم.. جاهای بزرگ برم؟

بچه هامو دست تو می‌سپرم حسین .. السلام ُ علیک..

شاه سلامٌ علیک...

.

.

بعداً نوشت: تو هم که بزرگ شی، دوتا بچه کوچیک داری. دو تا ضعیف کوچک کم‌صبر... بجاش میتونی دعا کنی پیر نشی! قدرت در بدنت باقی بمونه و جون در پاهات ؛ الهی آمین...

تا اونا هم بزرگ شن و شاید سالهایی دیگر... سالهایی خنک‌تر و با طبع ما ضعیفان سازگارتر، به اقیانوس عظیم و پاک و پاک‌کنند‌ی اربعین پیوستیم... ان‌شاءالله الرحمان

حالا هم فقط قسمت ما حسرتشه مثل هرسال با شنیدن کلمات مرتبط با این واقعه دلنشین...

(بخصوص کلمه ی بدترکیب "سماح" که خیلی از ترکیبش بدم میاد! تمساح ! 😬)

بانو

ابزار حدیث

من از سامانه نوشتاری بحران حمایت می کنم

سامانه نوشتاری بحران

آمارگیر وبلاگ