و من، وقتی که خودم هستم

وقت‌هایی که حرفهایم از ذهنم میچکند

الحمد لله🌷

شنبه ۲۹ مرداد ۱۴۰۱،  4:50

قرائت قرآن سوره یاسین با صدای اسلام صبحی... الهی شکرت... ممنونم آرسو... ممنون اسلام صبحی...خداروشکر... ممنون دکتر عزیزی... که گفتی سِحر روزگار ما "کلامه "و برای در امان موندن ازش قرآن پخش کنید و بخونید تو خونه‌هاتون.... و ممنون ائمه ی مطهر و پاک ما که فرمودید خانه هایی که توشون قرآن خونده میشه برای اهل آسمان می‌درخشن همونطور که ستاره ها برای اهل زمین میدرخشن...

خدایا اینهمه نعماتی که بهمون دادی ازمون نگیر...

۲. لپ‌تاپو باز کردم تا راحتتر بنویسم، نشد؛ با گوشی و بسختی اما به حسی دلنشین مینویسم...

۳. هروقت دیدی داری زیادی حرص میخوری، زیادی قاتی کردی، بدون ابلیس و جنودش کاملا موفق شدن؛ سریع بیرونشون کن بروش های زیر:

* استغرالله ربی و اتوب الیه

* لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

* یاد مرگ و یاد روز قیامت

* یادآوری زودگذر بودن دنیا و ابدیت آخرت

* یادآوری "کل من علیها فان"؛ هرکی روی زمینه میمیره،

هرکی؛ حتی اونیکه رنجت داده ؛

اگه یه لحظه به لحظه مرگش فکر کنی، می بخشیش... به اینکه اون بعداینکه چشماشو روهم گذاشت و ازین دنیا رخت بست، دیگه نیست؛ دیدارتون به قیامت میوفته...

واقعا سعی میکنی ببخشیش،چون بهرحال یه روزگاری جزو نزدیکانت بوده، لحظات خوشی کنار هم گذروندین و شاید زحمتها برات کشیده.... حالا چار بارم رنجوندت، دیگه راضی به عذابش که نیستی...

مثلا یادمه یبار مامان‌بزرگم خدابیامرز خونشون شام مهمون بودیم مرغ گذاشته بود، مهمونای رودرواسی دار هم داشت مام بودیم، بعد من گفتم مامانی دوتا کاسه بذارم این آب مرغاتو بریزم توش ببریم سر سفره، خوشمزه میشه. یه اخم غلیظی بهم کرد و با تلخی تحقیر آمیزی بهم گفت: نه یعنی که چی؟؟؟؟؟ زشته آب مرغ ببریم 😲😲😲 یه چش‌غره کجکی هم رفت بهم روشو اونوری کرد

آقا منو میگی؛ یخ کردم؛ از شدت عصبانیت میخواستم منفجر بشم؛ هنوزم یادمه اون شب خشمم انقدر زیاد بود که قسم خوردم لب به غذاش نزنم.. با تنفر اون شبو گذروندم و تنها چیزی که تسلام داد این بود: اونم میمیره! میره به جهنم! بره به درک! چقد خوبه که میمیری 😶...

حالا اون فوت شده... منم سعی کردم ببخشمش... راضی نمیشم اونهمه خوبیاش با چارتا بدیش دفع بشه... مگه حسابی شیطون سوارم شده باشه و "نقش" یه موجود عقده ای و انتقام‌گیر رو بهم داده باشه

۴. پست قبلی هم همینه...

الف سین نکرد چون وقت نکرده بود سر بزنه به همه ی پیامای واتساپش مثلا

خونه شین نرفتیم؛ قسمت نبوده حتما؛ چه غم؟ هزارتا جای دیگه میشه بریم با بچه ها

مامان هم میمیره.... این تلخه ؛ نه؟، پس تا هست خوبیاشو ببین و قدر بدون و بدیاشو ندید بگیر... بگذر..... ببخش و شاکر این باش که به بابات خیانت نکرد و تو رو حلال زایید ... که حبّ علی علیه السلام در دل داری....

لذتهای دنیایی هم میگذرن... خداکنه وبال نشن

۵. بین الطلوعین و سحر ها رو شیش دستی بچسب !....

۶. خلق الله رو رها کن و بگو "یا رفیق من لا رفیق له"... اول خودت رفیقم شو و بعد هرکی که بودنش منو بیشتر به تو نزدیک میکنه سرراهم قرار بده...‌ الباقی رو خودت از ذهن و دلم حذف کن....

۷. پر پر ِ محبت که زدم، میام یه بند از جوشن کبیرو تصادفی میخونم... قول بده خودت عاشقم کنی ای ارحم الراحمینم....:)

بانو

ابزار حدیث

من از سامانه نوشتاری بحران حمایت می کنم

سامانه نوشتاری بحران

آمارگیر وبلاگ