و من، وقتی که خودم هستم

وقت‌هایی که حرفهایم از ذهنم میچکند

دهنت قرص باشه لطفننننن :||||

یکشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۲،  2:2

امشب فهمیدم چقدر بی‌مهار حرف می‌زنم

چقدر تهی از عزت‌نفس هستم و چقدر راحت اطلاعات میدهم

حرفی که اصلا لزومی نداشت گفتنش رو گفتم اونم به دو سه نفر در پاسخ به یک سوال تکراری که: چرا هم‌کله‌‌ت نیامد مهمانی؟

گفتم از اقوامش کسی فوت کرده و چون با او مراودات مالی داشته...

این تیکه رو اصلا لزومی نداشت بگم

بخصوص که شاید یجوری راز هم‌کله بود 😶

حالا باید از هم‌کله حلالیت بطلبم؟؟ حرف بیخود بارم کنه و بدتر اعصابمو خرد کنه چی؟

بهتره فقط استغفار کنم؛ هم به نیابت از اون، هم خودم

بانو

ابزار حدیث

من از سامانه نوشتاری بحران حمایت می کنم

سامانه نوشتاری بحران

آمارگیر وبلاگ